طیبی ها در نگاه پژوهشگران
طیبی ایلی است که در آن برخلاف خیلی از ایلات همه با هم خویشاوند و عموزاده هستند چون همه به یک پدر به نام طیب می رسند و با غیرترین ایل در میان کوه نشینان فارس هستند.
از دور کوه های منگشت پیدا بود که رسیدیم به طیبی ها که شجاع ترین و فهیم ترین مخلوقات جهان هستند که شجاعت را با عقل همراه کرده اند
طیبی ها دلیرند و ۱۰ نفر تفنگچی را با ۱۰۰ نفر تفنگچی بختیاری برابر گرفته اند و در وقت جنگ باشند که چون پاره جامه با گلوله تفنگ در بدن فرو رود زخمش کهنه شود
بزرگترین مردم شناس ایران در کتاب خود درباره طیبی ها مینویسد:
طیبی ها با ما با صفا بودند و ما هم با آنها بی ریا بودیم. در واقع هنگام برگشت نه ما از آنها دل میکندیم و نه آنها از ما٬ از صفا و صمیمیت طیبی ها داستان ها در دل ما باقی است
حسن طیبی از مشاهیر ایل طیبی در رشته فوتسال
حسین طیبی بیدگلی؛ (زاده ۲۹ سپتامبر ۱۹۸۸) یک بازیکن فوتسال اهل ایران است.
لژیونر ایرانی غیرت آلماتی پس از افتخارات فردی و باشگاهی در سال های ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸ به عنوان پنجمین فوتسالیست برتر جهان معرفی شد.
سید رضا طیبی متولد (1352/3/28) اراک خواننده و مدرس آواز ایرانی
افتخار شاگردی نزد استاد محمدرضاشجریان (شناخت تکنیکهای آوازی - آشنایی با چگونگی تمرینات و تولید صدا- ایجاد ظرافتهای موسیقی آوازی- بیان شعر و جمله بندی در آواز و تحریر)
بهره مندی از محضر استادان:
کریم صالح عظیمی در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایرانی (فراگیری ردیفهای آوازی به روایت ایشان با استناد به ردیف آوازی استاد عبدالله دوامی -آشنایی با شیوه آوازی استاد اقبال آذر)
محسن کرامتی (فراگیری شیوه آوازی استاد سید حسین طاهرزاده به روایت استاد نورعلی برومند و استاد محمدرضاشجریان)
حمیدرضانوربخش (فراگیری و آشنایی با اولین متد صدا سازی - پرورش و چابکسازی صدا در زمینه موسیقی آوازی )
فراگیری تئوری موسیقی و سلفژ غربی نزد استادان محسن الهامیان-حمیدرضاکلانتری -محسن کوهستانی
وسیعی از استان کهگیلویه و بویراحمد شامل شهرستان های کهگیلویه
(دهدشت)- شهرستان لنده - و شهر قلعه ریسی و سوق - منطقه رود
تلخی - تشان و امیدیه و آقاجاری -بهبهان- بندر امام خمینی -
ماهشهر همه شهرستان بهبهان و استان بوشهر و بخشهایی از
استان اصفهان و استان فارس میباشد. این ایل دارای ۵۶ طایفه پرجمعیت میباشد.
ایل طیبیاز نسل عالی بن بایوجمان یعنی نیای مشترک ایل یوسفی و
بهمئیها هستند.
از طیب فرزند عالی چندین پسر متولد شد
فرزندان ارشد و بزرگ او به اسامی عالی، ناصر و تاج الدین که اجدادطایفههای عالی طیب یا عالی بن طیب و ناصر طیب (طایفههای روتلخی و تاملکی و گیوه چرمی) و تاج الدین طیب و فرزندان کوچکتر که اجداد طوایف کراییُُ- تئی، تاویسی، تاحسین شاهی، تاعین علی، تاممولی ، غندی ُ - قنبری - سلیمان شهرویی - بصره ای -تامرادی و میباشد.
این ایل از زمان افشاریه تا زندیه رشد یافتهاست.
در رابطه با پیدایش ایل طیّبی داستان شایسته ی است و آن از این قرار است که یکی از رؤسای«بهاروَند» از ایل بختیاری به نام «بایوجمال/بایوجمان»(؟) بر سر ریاست از ایل قهر میکند و به منطقه ی سردسیری «لیراوها» میرود و زمستان را آنجا میماند.
در هنگامی که عشایر لیراوی بر میگردند بعد از گذشت زمستان او را نزد امیر میبرند.
امیر خواهری داشت که او را به عقدش در میآورد.
از این ازدواج پسری به دنیا میآید که نام او را «لیراو» میگذارند. لیراو با دختر امیر که دائی او میباشد ازدواج میکند.
از این ازدواج پسری به دنیا میآید که نام او را عالی میگذارند. از عالی چهار پسر به نام های «طیّب» (ایل طیّبی)، «بهمن» (ایل بهمئی)، «یوسف» (طایفهی یوسفی) و «خدر» (طایفهی اولاد) هستند که «اولاد»ها در اطراف جایزان و بهبهان ساکن میباشند. (سعیدیان، 1375: 794)
بنابراین طیّبی ها از پدر، بهاروند(بختیاری) و از مادر لیراوی میباشند. مطلبی که در میان خودِ طیّبی ها مشهور نیست اما در میان اعراب لیراوی خوزستان بسیار مشهور و همهگیر است.
برای نمونه هنوز بزرگان عشیره ی لیراوی، طیّبی ها را برادران خود میدانند و به عنوان دوست بسیار نزدیک به آنان مینگرند.
بر اساس این تحقیقات از طیّب سه پسر به نام های (عالی، ناصر و تاج الدین) پدید آمد که اجداد طایفه «عالی طیّب» (عالی پسر طیّب) و «ناصر طیّب» که اجداد طایفه های (روتلخی و تاملکی و گیوه چرمی) می باشد و «تاج الدین طیّب» که شاخه های بعدی آن طایفه های (تیی، تاویسی، تاحسین شاهی، تاعینعلی، تامحولی/: تا محمیدی و) میباشد. (مجیدی، 1358: صص 418 ـ 426 )
در فارسنامه ی ناصری آمده است:
و باید دانست که نواحی کهگیلویه را بر دو قسمت نموده اند:
قسمت مشرقی و شمالی آن را که وسیع تر و بیشتر آن کوهستان است «کهگیلویه» و «پشتکوه» گویند و قسمت جنوبی و مغربی آن «زیرکوه» و «بهبهان».
و پشتکوه در اصل سه ناحیه بود:
ناحیه ی بلاد شاپور[دهدشت کنونی]، ناحیه ی تل خسروی، ناحیه ی رون.
و زیرکوه 5 ناحیه بود:
1ـ ناحیه ی باشت [basht]
2ـ ناحیه ی حومهی ارجان [ارگان: argan، arjan]
3ـ ناحیه ی زیدون [zeydoon]
4ـ ناحیه ی سرکوه [sarkooh]
5ـ ناحیه ی لیراوی [liravi]
ایل جاکی مادر ایل ایلات کهگیلویه و بویراحمد
این ایل که نام خود را از طیّب فرزند عالی گرفته است، به دو قسمت تبدیل شده است که شامل طیّبی گرمسیری و طیّبی سردسیری است.
ایل طیبی شامل مناطقی چون قلعهرئیسی، جاورده، سوق، لنده و منطقهی روتلخی میباشد که بیشتر آنها در منطقهی بهبهان ست گزیدند و اکثریت آنها برای امرار معاش به منطقهی برازجان و بوشهر مهاجرت نموده و عدهی زیادی هم در زمان کریمخان زندبویژه افرادی از طایفه کرایی متواری و یا تبعید و در مناطق اطراف شیراز و دیگر مناطق استان فارس ،کرمان ساکن شده و در مناطق مذکور به زندگی روزمرهی خود مشغولند.
بخشی از ایل طیبی هم در گذشته بنا به ملاحظات ی به ایل قشقایی پناهنده و ضمیمه ایل قشقایی شدند. که طیب لوها یا طیبی های قشقایی از ایل طیبی بزرگ هستند
ایل بزرگ طیّبی از طوایف بزرگی تشکیل شده است که از بزرگترین طوایف آن طایفهی تاجالدین طیّب، عالی طیّب، ناصر طیّب (روتلخی، گیوه چرمی، تاملکی) میتوان نام برد و دیگر طوایف آن مانند کرایی ،تا ویسی، تا رضایی، تا محبعلی، تا حسینشاهی (تا سیشهی) ، سلیمان شهرویی، دزکی، غندی، تا مرادی طیّبی، قنبری، تا محمودی، تا محمدی، اسماعیلی، خواجه، بصره ای، با ملکی ، شیخ های طیبی و دیگر طوایف، زیر مجموعهی آنها میباشد که هر کدام در مناطق جغرافیایی خود زندگی میکنند.
کلیه طیبی ها در اصل از سه شاخه اصلی عالی طیب ،تاج الدین طیب و ناصر طیب منشعب شدند که امروز خود به طوایف مستقل و مجزا تقسیم شدند ولی بی شک همه طیبی هایی که نام برده شده اند زیر مجموعه این سه تا فرزند طیب بزرگ قرار می گیرند.
البته در حال حاضر اینجانب اطلاعات دقیقی ندارم . مثلا با تحقیقاتی که انجام شد طایفه عای طیب در منطقه چاروسا و سیلاب و کلوار ساکن بود و برخی قبرها و اسناد ملکی بروی آنها طایفه عای طیب حک شده بود .
بعید نیست که بیشتر تیره های ساکن در این منطقه که امروزه طوایف مستقلی هستند مانند تیی، تا حسین شاهی، غندی،. از نسل عالی پسر طیب یا تاج الیدن طیب نباشند .
و تیرهای عای طیب و تاج الدین طیب و ناصر الین طیب فراتر از طوایف امروزی هستند و سرشاخه هستند. زیرا طیب فقط سه فرزند داشت و بقیه همه نوادگان این سه فرزندند.
*وبسایت ایل طیبی صحت این مطالب را تایید یا رد نمی کند، قضاوت بر عهده خواننده است*
تیرهای عالی طیب از نوادگان عالی پسر طیب (طیب برادر بهمن و یوسف اجدادادایلات بهمئی و یوسفی )می باشد .
فرزندان عالی عبارتند: از محمد سعید بزرگ(پسربزرگ عالی و جد تیرهای کی صادق -کی محمد حسین - شکر علی -ملا عسکر )- محمد امین جد تیره محمدمینی - کی فضل الله - کی ملک جد تیره با ملکی -نذر جد تیره تانذری- رضا جد تیره تا رضایی
روستاهای محل ست :
-اولاد محمد سعید بزرگ :
1-کی صادق : اسفید - چلی - لارب
2-محمد حسین : پاطاوه- چاهن
3-شکر علی : برمول - قیام
4-ملا عسکر : اسفید - کمال آباد
-محمد امین :جد تیرهای محمدمینی
محل ست : کتج - سرسوره - دول حوزا
-فضل الله: جد طایفه تافرزلی
محل ست :دم تنگچ اهن
-کی ملک: جد طایفه با ملکی
محل ست : گرک
-نذر: جد طایفه تانذری
محل ست :قیام
-رضا: جدتیره تیی
محل ست : چهاراه علی طیب - چاروسا - لیر سوق
می باشند .
به حکم ارشدیت فرزندان برادر بزرگ یعنی اولاد محمد سعید بزرگ(صادق- محمدحسین-شکرعلی- ملاعسکر). کدخداهای طایفه عالی طیب وپسرعموی های خود شدند
از تمام بزرگان و نخبگان ایل طیبی می خواهم که اطلاعات طایفه خود را جهت درج در این وبلاگ برای ما بفرستند و همچنین اگر هم اطلاعات تاریخی در مورد تاریخ ی و اجتماعی طوایف ایل طیبی و تاریخ ایل دارند ما را یاری نمایند .
همچنین براداران لر ما در ایلات دیگر مانند بویراحمد - دشمن زیاری - چرام - بهمئی - باوی - ممسنی - بختیاری . می توانند سوابق و تاریخچه ایل خود را جهت درج در این وبلاگ برای ما بفرستند
سرزمین ایلات کهگیلویه و بویراحمد در شمال و مغرب ممسنى قرار دارد، در این سرزمین، سه گروه بزرگ عشایر 'لُر' بهنامهاى 'جاکی' ، 'باوی' و 'آقاجری' ست داشتند. ایل جاکى خود به دو قسمت: 'چهار بُنیچه' و 'لیراوی' تقسیم مىشد. چهار بُنیچه، گروههاى بویر، چرامی، دشمن زیارى و نوئى را در برداشت که در مشرق منطقه زندگى مىکردند. طایفههاى مختلف ایل 'نوئی' بهتدریج در سایر ایلات 'لُر' حل شدند و امروز از موجودیت ایلى آنها خبرى نیست. |
لیراوى شامل لیراوى کوه و لیراوى دشت بود که در غرب منطقه بهسر مىبرند. امروز ایلات بهمئی، و طیبى در قلمرو لیراوىها ست دارند. اکنون طوایفى که برجاى ماندهاند عبارت است از: بویراحمد (عُلیا و سُفلى و گرمسیر)، چرام، بابوئی، دشمن زیارى و طیبى و بهمئی، که بیشتر آنها در منطقه کهگیلویه بهصورت کوچنشینى و نیمه کوچنشینى به حیات خود ادامه مىدهند .(ت فیروزان ترکیب و سازمان ایلات و عشایر ایران، ایلات و عشایر، آگاه، ۱۳۶۲ ص ۳۳ تا ۱۸.)
|
تفنگ واسب:
تاخِيالِت ايِگِرِم ،بوره ايِکنُم زين چي فرهادايروُنِمِش وَسي قصرِشيرين
"هروقت به يادت مي افتم،اسبم رازين مي کنم ومثل فرهادبه سوي قصرشيرين حرکت مي کنم."
اسبِمَ زين بُکنين، بِدينشِ ودَسَمُ وَريسُم پاپاکُنُم سي طي کوِگ مَسُم
"اسبم را زين کنيد ولگامش رابه من بدهيد،مي خواهم خدمت يار شرفياب شوم."
اَخُدا کِردمُ طَلَب سه چيه و حَلالي اَسبِ خوب، تفنگ وگُلِ قد شلالي
"ازخدا سه آرزوي حلال دارم، اسبي رهوار، تفنگي خوش دست و نشانه زن و دلبري قدبلند وخوش اندام."
کَوگَلِ سينه ي قَله ي رِهِين وعَمَارَت کوِگ رشته ي مِنِشو، ايلَ دا وَغارَت
"کبک هاي اطراف قلعه، دورعمارت جمع شده اندو کبک خوش خط وخالي درميان آنها ایل رابه غارت داد."
کبک: مجاز از دلبرزيبا
کوگِ مَس مَمَسَني، شاهينُم زنَنِده خُش و ُبازيَک ايزَِنن سَرِتَنَگِ لِنده
"کبک مستي از منطقه ي ممسني آمده و شاهينم در شکار تيز چنگال است. ميان باز و شاهين برسر شکار کبک برفراز تنگ لنده رقابت ودرگيري است."
گل: مجاز از دلبر ، معشوقه
آو چشمه ي گلوار هَر دَم لَوَريزه مَهلين گُُل سَرِش مَريَ، مهلي تَيم عَزيزه
"چشمه ي گلوار هرلحظه از آب پرو خطرناک است، اجازه ندهيدگل براي آب آوردن آن جا برود، چرا که خيلي اورا دوست دارم."
گُل وَ سيزَن خَياط پازَن***کنِ
خال وَ پَي خال ايزَنه، هَر جا کُر دِلِش خواس
"دلبر وسيله ي سوزن خياط تصوير پازن کوهي را مي کشد و هر جا که نامزادش بگويد پي درپي خال کوبي مي کند."
اِشفُتم يار گِرِدي، خوم منَدير وماتُم تِ بَرف رُ کَمََََري ، مو چَويل پاتُم
"شنيده ام مرا فراموش کردي ويار ديگري انتخاب کرده اي، هنوز منتظر وسرگردانم، تو مثل برف لبه ي کمر هستي و من همانند چويل زير برف."
زُلفِ يارُم کپُکه ، چي ميخک( مِهلو) وَخَو شه شا اياي بادِ شمال که عالَم زير بوشه
"گيسو هاي معشوقه ام مثل خوشه ي ميخک، پر پستوانبوه است و هنگامي که باد شمال مي وزد،بوي معطر آنهمه جا را فرا مي گيرد."
جاهِلي اَمالِمو ، دِندو نِش وَدَردِه منَع دُدَر بِکشُن، مِنِ مال نَگَرده
"يکي ازجوانان ايلمان از غم دختر زيباي ايل، بيمار شده است، دختر را از رفت و آمد در ايل منع کنيد تا درد عاشق آرام شود."
مَينا اِسبيد شيرَکي مَيناشَ دِلوکه کشيده سيرمَي تَري، دِلِمَ کَلو که
"دلبري که پيوسته ميناي سفيد مي پوشد، اين بار مينايش را به شيوه ي خاصي بسته و سرمه ي دلپذير ي به چشمش کشيده و با اين کار مرا ديوانه کرده است."
درباره این سایت